راه

خرداد ۲۵ام, ۱۳۹۷

عزیز من, ایستادن در ابتدای یک چندراهی که انتهای هیچ کدام از راه هایش مشخص نیست, وحشتناک است. به یادآوردن رویاهای برباد رفته و آرزوهای فراموش شده, چیزی جز وحشت نمی افزاید. عزیز من, گاهی ایستادن آنقدر طولانی و ترسناک است که رفتن را فراموش می کنی و تا ابد به تماشا در همان ابتدای چندراهی می ایستی. به نظرت چه گونه می توان پا در یک مسیر گذاشت و مطمئن بود که مقصد در انتهای راه دیگر نیست؟ عزیز من, گاهی حتی این که مقصد چه گونه جایی است را هم فراموش می کنیم. وقتی مقصد را نمی شناسیم, چه گونه باید به سمت آن برویم, یا بدویم؟ عزیز من, با کدامین چراغ می توان راه را روشن کرد؟

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | نظرات (2)

2 پاسخدر “راه“

  1. هدی می‌گوید :

    یعنی گفتم آخ جووون وبلاگ?
    واقعا مرسی که هستی!

  2. وندا می‌گوید :

    عالی بود

گذاشتن یک پاسخ