زندگیگرام
آذر ۸ام, ۱۳۹۷
چند روز پیش ناگهان اینستاگرام را از روی گوشیام پاک کردم و یک نفس عمیق کشیدم. من که یک عمر پرچم مبارزه با شبکههای اجتماعی را بالای سرم برافراشته بودم و حتی در مقابل داشتن تلگرام سرسختانه مبارزه میکردم، به خودم آمدم و دیدم که یک معتاد فضای مجازی شدهام. دشمن حتی توانسته بود توی قلعه من هم نفوذ کند! از خشم و عصبانیت دلم میخواست تا سیلیکونولی بروم و آن جا را به آتش بکشم!
خیلی خوشحالم. نمیتوانم میزان آرامش و سبک شدنم را توضیح بدهم. برایم هیچ اهمیتی ندارد چه کسی به چه سفری رفته یا اینکه کی دارد کدام کتاب را میخواند، چه کسی امتحان دارد و چه کسی سخت مشغول کار است و چه کسی از داشتن شوهرش ذوق مرگ شده! چه کسی دارد شماره دوزی میکند و چه کسی دوستانش را دعوت کرده و چه کسی در یک رستوران رویایی شام خورده و چه کسی بهترین روز را در کنار بهترینها داشته! من سفر خودم را میروم، کتابهای خودم را میخوانم، مشغولیتهای خودم را دارم و از خوشیهای کوچک خودم خوشحالم! به جرئت میتوانم بگویم احساس خوشبختیام در زمانهایی که وقت خودم را در اینستاگرام تلف میکردم از همیشه کمتر بوده است.
واقعا هیچ اهمیتی ندارد که بدانیم دیگران چه کار میکنند، مهم این است که خودمان داریم چیکار میکنیم! لعنت بر تو اینستاگرام!
ارسال شده در وبلاگ | نظرات (1)
آذر ۹ام, ۱۳۹۷ در ۶:۰۴ ق.ظ
آخآخآخ!:)))
چه کسی از داشتن شوهرش ذوقمرگ شده:))
و من دیشب به این نتیجه رسیدم که اینستاگرام فقط جای آدمهای بیحوصلهس که کپشنهای طولانی رو هم نمیخونن!
درسته که طی هفتهی گذشته تعداد زیادی از دوستان دوران راهنماییم رو پیدا کردم و این از معدود فواید اینستاگرامه، اما دارم در مقابل دیاکتیو کردن اینستاگرامم مقاومت میکنم.