او
اسفند ۱۰ام, ۱۳۹۷
حتی اگر هیچ کس هم توی خانه نبود، موقع خواب در اتاقش را محکم میبست. ولی حالا در اتاق را باز میگذاشت. حتی وقتی وسط روزهای تابستان هیچ کس کاری با او نداشت، موبایلش را خاموش میکرد میگذاشت توی کتابخانه و میرفت توی اتاقش میخوابید. ولی حالا موبایلش را با صدای بلند کتار تختش میگذاشت. هیچ وقت برای کسی که کلیدش را جا گذاشته بود، بیرون خانه کلید جاساز نمیکرد. ولی حالا یک کلید زیر پادری میگذاشت. هیچ وقت توی مهمانیها جای فلانی خالی نمیگفت. ولی حالا یک ظرف پر از همهی غذاها و دسرهای خوشمزه مهمانی جدا میکرد و توی یخچال میگذاشت.
همهی اینها یعنی دلتنگش بود, منتظرش بود.
ارسال شده در دستهبندی نشده | نظرات (1)
اسفند ۲۰ام, ۱۳۹۷ در ۴:۱۹ ب.ظ
زیبابود