چند کتاب!

آذر ۲۲ام, ۱۴۰۰

می‌خواهم درباره چند کتابی که توی طاقچه خوانده بودم و نتوانسته بودم درباره‌شان بنویسم، کمی بنویسم. البته این مدت کتاب‌های متفرقه زیادی خواندم که خیلی‌ها را کلا فراموش کرده‌ام و فرصت نوشتن درباره‌شان را پیدا نکرده‌ام. کلا کتاب‌هایی که فرصت می‌شود درباره‌شان بنویسم، خیلی کمتر از کتاب‌هایی هستند که می‌خوانم. اما مهم نیست.


کتابی که به هرحال باید بخوانید. مثلا این اصلا مهم نیست که من از دوران راهنمایی دنبال این کتاب بودم که بخوانم و نشد و نشد و نشد تا بالاخره توی کرونا خواندمش! یک بار وقتی کوچک بودم، توی کتابفروشی خیلی آرام به مغازه دار گفتم کتاب انجمن شاعران مرده را دارید؟ چون فکر می‌کردم کتابی‌ است که همه آن را خوانده‌اند و خیلی ضایع است که جلوی دیگران دنبال‌ آن بگردم. مغازه‌دار داد زد و طوری که همه بشوند از همکارش پرسید که انجمن شاعران مرده را داریم؟! بعد از آن بود که دیگر هیچ وقت توی کتاب‌فروشی ها دنبالش نگشتم!


چه قدر این کتاب را دوست داشتم. داستان زنی که اصلا عادی نیست! ولی آخر داستان، به نظرمان عادی‌ترین آدم روی زمین است. همه‌مان یک جورهایی النور آلیفنت هستیم با هزاران دردی که با خودمان حمل می‌کنیم.


پاچینکو من را یاد داستان‌های کلاسیکی انداخت که وقتی بچه بودم می‌خواندم. به نظرم روایتش همین‌قدر ساده و کلاسیک بود. حتی داستان آن پیچیدگی یا جذابیت خاصی نداشت. پس چه چیزی پاچینکو را اینقدر محبوب و معروف کرده؟ به نظرم همان چیزی که استادمان آن را قدرت تحقیق می‌دانست! داستانی که نه فقط از ذهن نویسنده، بلکه از نتیجه مصاحبه با افراد خیلی زیاد و کاوش در زندگی‌های واقعی‌شان سرچشمه گرفته. پاچینکو ارزش خواندن دارد.


یک داستان مسخره که فقط یک بیکار می‌تواند آن را بخواند و قطعا ارزش اتلاف وقت ندارد. نتیجه بدون تحقیق و بررسی کتاب انتخاب کردن می‌شود این کتاب.


مثل همه کتاب‌های نویسنده‌اش، جالب و خواندنی. هرچند بین بقیه کتاب‌ها، شاید رتبه پایین‌تری داشته باشد، اما باز هم خواندنی و ارزشمند است. توی این کتاب یک جمله را خیلی دوست داشتم: «کارمند خوب به خودی خود کافی نیست، باید کسی با ایده‌های بزرگ هم وجود داشته باشد. منظومه‌ها زمانی خوب کار می‌کنند که حول ستاره‌ها ساخته شده باشند.»

ارسال شده در کتاب | نظرات (0)

گذاشتن یک پاسخ