پدر حضانتی

آذر ۸ام, ۱۳۹۷

یک کتاب ۲۱۷ صفحه‌ای که نمی‌توان آن را یک نفس خواند! این کتاب را طی سه چهار روز خواندم. داستانی است که نمی‌توان سریع خواند و باید مدام بین آن وقفه انداخت تا قبلی‌ها هضم بشوند. باز هم یک رمان پدر و پسری! بازهم ماجرای یک پدر شگفت‌انگیز. پدری که شگفت‌انگیز بودن‌اش کم‌کم برای ما روشن می‌شود. البته من متوجه نشدم که این یک داستان بود یا یک زندگی‌نامه. شاید چیزی بین این‌ها. داستانی از زبان پسر خطاب به پدرش. به نظرم داستان‌هایی که راوی آن‌ها دوم شخص است، جذاب‌ترین داستان‌ها هستند. در قسمت‌هایی از کتاب، بلند بلند خندیدم و لذت بردم. زمانی که ۱۶‌ساله بودم شروع به نوشتن داستانی کردم که بسیار شبیه این داستان بود ولی هرگز از یک صفحه فراتر نرفتم!
این کتاب را دوست داشتم ولی برای قبل از خواب توصیه نمی‌شود. این کتاب را باید روی مبل خواند نه توی تخت.

ارسال شده در کتاب | نظرات (0)

گذاشتن یک پاسخ