دنیای رنگارنگ
اردیبهشت ۲۶ام, ۱۳۹۰
یکهو می بینی کسی که تا دو روز پیش جانت برایش در می رفته، شده دشمنت و حالتان از هم به هم می خورد.
می بینی کسی که از چهار تا سکته ی درست و حسابی جان سالم به در برده می افتد می میرد.
می بینی طرف مخ ریاضی بوده و از ادبیات سر در می آورد.
یک بچه دهاتی می شود دکتری که برای پیدا کردنش باید شش ماه توی صف بود.
می بینی…
هی می بینی و با خودت می گویی در این دنیای رنگارنگ آخرش قرار است تو به کجا برسی.
ارسال شده در وبلاگ قدیمی | نظرات (0)