کاری را بکن که دوست داری
فروردین ۱۳ام, ۱۴۰۰
از زمانی که وارد کاری به نام «جهت گیری تخصصی» شدهام، موضوعاتی مثل موضوع این کتاب جزو مسائلی است که زیاد به آن فکر میکنم. بارها توی خیابان به مردم نگاه کردهام و از خودم پرسیدهام این مردم حتی اگر بتوانند با بهترین شیوههای کشف شده، استعداد و علایق اصیل خودشان را پیدا کنند، آیا شرایط به آنها اجازه این را خواهد داد که ایدهآلهایشان را دنبال کنند؟ اساسا چند درصد مردم به دنبال شکوفا کردن خودشان هستند و چند درصد «مجبور» هستند که کار کنند؟ همیشه فکر میکردم در کارم با افراد خاصی مواجه هستم که «کار» برای آنها در جدیترین حالتش هم حکم یک سرگرمی دارد. به نظرم زنی که برای تامین هزینههای اجاره منزل مجبور به کار کردن بود، به سختی مشمول حرفهای فانتزی ما، و چیزهایی مثل خودت را پیدا کن میشد.
خواندن این کتاب با آمارها و توضیحاتی که از دنیای غرب به من نشان داد، کمک کرد برخلاف تصور قبلی خود بفهمم اتصال سیستم دانشگاه و کار در غرب هم درگیر مشکلات وحشتناکی است و آن چه که ما در بطن جهتگیری تخصصی به دنبال آن هستیم، فقط یک مسئله بومی و خاص ما نیست.
این کتاب را دوست داشتم و از خواندنش خوشحالم. اما مطمئنم به درد هرکسی نمیخورد. کسی که «کار» یکی از موضوعات ذهنیاش باشد، این کتاب را دوست خواهد داشت.